فراسوي بيداري ايراني ـ اسلامي (3)


 

نويسنده : دکتر مظفرنامدار (1)




 

باز خواني نظريه ديکتاتوري منور دوره رضا خاني ، در قالب نظريه انقلاب مخملي جريان هاي روشنفکري عصر انقلاب اسلامي در پرتو انديشه امام خميني
 

* استبداد منور و شکل گيري حاکميت قدرت بي شکل در ايران
 

استبداد قانوني شده يا منور ، نظامي بود که در آن سازندگان دنياي خيالي جديد در مراقبت از دنياي خود پيوسته در برخورد با عوامل مزاحم درگير مي شدند . محافظت از يک اوضاع ناپايدار مستمر ، منطق استبداد منور بود . تبليغات رضا خاني نقش اصلي را در عقلاني نشان دادن اين اوضاع دنبال کرد ، تبليغاتي که به عقل سليم جامعه به شدت توهين مي کرد و فهم واقعيت را از جامعه دريغ مي نمود و پنهان نگه مي داشت . دنياي استبداد قانوني شده دنيايي خيالي ، متکي به دروغ و تزوير وانسجامي ادراک ناپذير بود . تبليغ از چنين اوضاعي جزء وظايف سازمان نهفته در دل استبداد منور برد ، روشنفکراني که هدف آنها عبور دادن دروغ ها از مجراي واقعيت ها و بنا کردن يک دنياي خيالي جدا از دنياي واقعي بود .
منطق ديکتاتوري منور لزوما شکل جديدي از قدرت لجام گسيخته حکومتي را يدک مي کشيد . قدرتي که با نيروي پليس مديريت مي شد و در جامعه کليه بخش ها را تکليف مي کرد تا بر اساس آن رفتار مي کنند . استبداد قانوني شده بدون وجود هرگونه سلسله مراتبي از طريق ويران ساختن هر نوع وساطت ، رقابت ، احساس مسئوليت و مشارکت ، قدرت بي شکلي را در جامعه ايران پايه ريزي کرد . استبداد قانوني شده بر خلاف شعارها و ظواهرش با هر اصلي از اصول اقتدار مخالف بود و تمامي سلسله مراتب هاي واقعي و مقاومت در برابر حتي منطق خود را بر نمي تابيد .
حکومت رضا خان به معناي واقعي ، حکومت توتاليتري بود که سطوح سياسي مسئوليت ها را از بين برد و اجازه نداد که طبقات ، نهاد هاي اجتماعي و ساير سازمان هاي مسئول ، سهم خود را از اقتدار و فرمانبري دريافت کنند . معزول کردن ، ترفيع گرفتن و هر گونه جابه جايي در طول دوران حکومت پهلوي فاقد منطق سازمان بود و عمل اقتدار از سطح ظاهر و عيني به پشت صحنه منتقل شد .
در استبداد قانوني شده رضاخاني جذب ، در آميختگي و هم مايگي بي معنا بود . به جاي اينکه دولت در جامعه شکل بگيرد ، انگيزه دولت به سمت حل کردن جامعه و نهادهاي آن در درون دولت و يکي شدن آنها در دولت رفت .
حکومت رضا خان ، حکومتي بود که در آن کانون قدرت اگر چه قابل مکان يابي بود ، اما به صورت عاملي اجرايي در همه جا حضور و قصور داشت و به طور پنهان و آشکار جامعه را تحت سيطره خود گرفت و برنامه هايش را به جامعه تحميل کرد . استبداد قانوني شده براي اينکه جامعه اي سواي جامعه گذشته بنا کند و شهروندان ايده آل براي خود ترتيب دهد در هر سطحي اراده خود را بر جامعه تحميل و در نشر آن کوشيد و با مهار کردن تنوع و تعهد به فرهنگ و دين ، هنجارهاي خود را به نمايش گذاشت . استبداد قانوني شده تلاش کرد تمامي نشانه هاي متمايز کننده جامعه از حکومت را از بين ببرد و تيشه به ريشه شناسايي دو جانبه دولت و ملت بزند .

* استبداد مدرن در قالب جنبش هاي مخملي
 

ـ روشنفکري ايران عصر انقلاب اسلامي چرا هنوز هم در حال و هواي استبداد قانوني شده زندگي مي کند ؟
ـ روشنفکري در عصر انقلابي اسلامي چرا معترض است ؟
ـ آيا اين اعتراض مبتني بر واقعيت هاي اجتماعي است ؟
ـ مي توانيم به شعور اجتماعي و تاريخي جريان روشنفکري در ايران اعتماد کنيم ؟
ـ دلايل اين اعتماد چيست ؟
عقبه تاريخي اين جريان هم در دوره قاجاريه و هم در دوره پهلوي عقبه قابل اعتمادي نيست . تاريخي است تنيده شده در تاريخ استبداد مدرن ايران : چگونه مي توان به چنين تاريخي اعتماد کرد ؟ روشنفکري نه تنها به ندرت در تاريخ معاصر به سرکوبي هاي استبداد ، سلب آزادي هاي منبعث از جنبش هاي اجتماعي که عموما به دست روحانيت رهبري شده حساسيت هاي منفي نشان داده است و در کنار ديکتاتورها نه تنها به سرکوبي و انحراف و استحاله اين جنبش ها پرداخته است بلکه از بدو پيدايش تا به امروز بر ديدگاههايي تأکيد مي کند که بر پايه آن کل جامعه زير سيطره و سلطه دولت مقتدري است که به طور منظم و مستمر ترس ، نفرت ، وحشت ، ترور و سرکوب را توليد مي کند .
روشنفکري در ايران با حضور در سرکوبي هاي روزمره استبداد قانوني شده و تسري اين سرکوب در کليه بخش هاي زندگي مردم ، قدرت استبداد مدرن و حاميان خارج از مرزهاي آن را از طريق فنون سمعي و بصري ، رسانه ها و توليد انبوه مطبوعات و تشکيل اجتماعات و تأسيس احزاب و گروه هاي ذي نفوذي که از درون قدرت حاکم ارتزاق مي کردند ، افراد جامعه را هيپنوبيسم کردند و انديشه ها و عقايد مردم را دستکاري نمودند .
به نظر نمي رسد که هنوز هم ملت ايران اين سابقه تاريخي و آن سرکوبي هاي رعب آور و گيجي هاي روزمره ناشي از آن را از ياد برده باشند . حتي اگر هنوز در متن جامعه مردم سالار عصر جمهوري اسلامي زندگي کنند اما به محض اينکه فريادي از اين جريان بلند مي شود که در آن بويي از دموکراسي ، حقوق بشر ، تجدد و ترقي و امثال اينها به مشام برسد ، مردم گويي صداي پاي استبداد ، ديکتاتوري ، آنارشيسم ، توتاليتريسم و فاشيسم را به گوش خود مي شنوند .
مردم مي فهمند که اين استبداد مانند سالهاي حاکميت مشروطه سلطنتي و حکومت هاي قاجاريه و پهلوي ديگر چکمه و سرنيزه و تفنگ ندارند . آنها مي دانند در عصر جمهوري اسلامي ديگر غربگرايان شبه روشنفکر را نبايد از طريق چکمه و سرنيزه شناسايي کنند بلکه امروز استبداد مدرن در قالب مسائل سياسي و حقوقي مانند دموکراسي ، حقوق بشر ، حقوق اقليت ها ، حقوق شهروندي ، آزادي هاي سياسي و اخلاقي ، حقوق زنان ، حقوق همجنس بازان و قبض و بسط هاي متصل به اينها به ميدان مي آيد . امروزه غربگرايان سکولار تمام چرخ دنده هاي جامعه را از طريق فيلتر کردن هويت هاي واهي و مجازي در ضمير افراد و جامعه ، به گونه اي القا مي کنند که شرايط زندگي در آن هيچ تفاوتي با زندگي در دوران استبداد قانوني شده ندارد .
اکنون نبايد ترديدي کرد که استبداد در ايران ديگر به صورت نظام سياسي و ايدئولوژي هاي فريبنده ي غربي عمل نمي کند ، بلکه در ماهيت واقعي و در هيئت و هيبت ارمغان هاي حقوق بشر و ليبرال دموکراسي ، قبض و بسط معرفت ، جامعه مدني ، حقوق شهروندي و امثال اينها به ميدان مي آيد .
در عصر جمهوري اسلامي پيروان استبداد منور با استفاده از اميال منبعث از انقلابات رسانه اي و بهره برداري از سرخوردگيهاي جنسي جامعه ، خوب به هم پيوند مي خورند و از اين طريق در دل جوانان اين مملکت نفوذ مي کنند . پدر سالارها ي عصر پايان مدرنيته با استفاده از هويت مجازي ، فلسفه هاي مجازي ، دين مجازي ، حقوق بشري هاي مجازي و سرکوب عقل و حقيقت و واقعيت و نابودي دين و اخلاق و فلسفه هاي حقيقي راه را براي سرکوب هاي بعدي هموار مي سازند و اين فاشيسم و توتاليتريسم جديد همان چيزي است که ماهيت خود را در افغانستان و عراق نشان داد .
اکنون در ايران ، شمار فعالان اين نوع فاشيسم در ميان جريان هاي منورالفکري کم نيستند . در واقع ترديدي نبايد کرد که در درون هر نوع منور الفکر غربگرايي نوعي فاشيست و آنارشيست خفته وجود دارد . از اين پس بايد بپذيريم که در ايران و در ساير کشورهاي جهان ، فاشيسم و استبداد منور ، به کار مخفيانه اي اطلاق مي شود که به تمام معنا عمل سياسي را بي اعتبار و به جنبش هاي مخملي روي مي آورد .
سرکوب آرمانها ، باورها ، اعتقادات ، دين ، اخلاق ، فلسفه ، عقل ، معنويت ، آزادي و عدالت با نفي عمل سياسي و مردود شمردن هر گونه تحول اجتماعي خارج از سيطره گفتمان هاي رسمي غرب در حوزه فلسفه سياسي و اجتماعي ،به صورت كلمات نمادين عمل خواهد كرد.
اين تم هايي که جناح چپ و راست غربگرا در ايران از آن بهره مي گيرند ، اکنون مدت هاست که به شکل دستور کار اين گروه در قالب پروژه انقلابات مخملي قرار دارد . انقلابات مخملي تنها براي انحراف مستقيم نظام هاي اجتماعي و مردمي غير غربي به کار نمي رود و فقط با ايدئولوژي غرب پيوند ندارد ، بلکه تلاش مي کند که الگوها و هنجارهاي پذيرفته شده خود را بر جامعه تحميل کند و يا هر آنچه و يا هر آن کس را که به آن تاکيد نکند حذف نمايد . اقدامات زنجيره اي در صدور بيانيه ها ، نامه هاي مستمر براي بحراني نشان دادن اوضاع ، از دست رفتن حقوق بشر و آزادي ، دفاع از حقوق آدمکشان و مفسدان و قاچاقچيان به بهانه حذف اعدام ها ، دفاع از حقوق زنان و کودکان و غيره روشي است که مارک خود را بر جسم و روان جامعه ايران مي زند ، جامعه را کنترل مي کند و به دلخواه خود نظام مي بخشد و تا آنجايي اين روش را ادامه مي دهد که نوعي صميميت مجازي از اين طريق به وجود آيد و همه باور کنند که واقعا اوضاع بحراني است و بايد به دنبال دست آهنيني بود که بيايد همه را نجات دهد ؛ يعني همان روشي که انقلاب فرانسه را به ناپلئون و انقلاب مشروطه ايران را به رضا خان و جنبش ملي شدن صنعت نفت را به مصدق و انقلاب اسلامي را به بني صدر و جمهوري اسلامي را به دوم خرداد رساند !!
استبداد مدرن امروزه در ايران با تکيه بر نظريه انقلاب مخملي ، کليه زمينه هاي اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي و فرهنگي و حتي جسم و ذهن جامعه به خصوص جوانان را در بر ميگيرد.
در استبداد مدرن ديگر دادگاه ها ، پناهگاهها و زندان ها نيستند که براي زنداني کردن انسان عمل مي کنند بلکه مجموع نهادهاي درگير در امور آموزشي ، تربيتي ، اجتماعي ، نهادهاي مدني و ساير مراکز به ظاهر دفاع از حقوق اجتماعي ، جامعه را به بند مي کشند .
اکنون ما در ايران نحوه حضور اين جريان را در همه جا به خوبي حس مي کنيم . در بخش هاي اجتماعي ، آموزشي بيمارستان ها ، پزشکان ، مدرسه ، دانشگاه ، مراکز دانش آموزي و در شبکه هاي وسيعي از جامعه به گونه اي حضور دارند که بتوانند باورها را سامان دهند و مقررات مربوطه به نظارت بر همه کساني که به نوعي به انقلاب اسلامي ، آرمانهاي امام خميني و نظام جمهوري اسلامي معتقدند ؛تنظيم کنند .

پي نوشت ها :
 

1 . عضو پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و سر دبير فصلنامه namdar @ iranemoaser . ir
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 17